Author | Message |
---|
amin کاربر حرفه ای
تعداد پستها : 161 Join date : 2010-01-07 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 2/6/2010, 06:16 | |
| | |
|
| |
n.y كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 351 Join date : 2009-12-24 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 9/6/2010, 07:21 | |
| | |
|
| |
mahdi aziz كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 313 Join date : 2009-12-30 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 9/6/2010, 11:13 | |
| | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 9/6/2010, 14:55 | |
| ناصر علاقه وافري به علم شنيء .... نشون ميده.
بارها در مورد استفاده از اين كلمه و حرمت ساز و مضراب به شما تذكر دادم اما..... | |
|
| |
f.mousavi کاربر ممتاز
تعداد پستها : 91 Join date : 2010-02-15
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 13/6/2010, 15:41 | |
| جمعه رفتيم تولد ماري جون.از بچه هاي نرم افزار فقط فاطي.ش و سميه بودن.ولي خيلي خوش گذشت. خانومايي كه نيومدين،چقد خوندين؟درسته يه روز درس نخوندم،اما اين چند روز باقيمونده رو با انرژي ميخونم.جاتون خيلي خالي بود،مخصوصا موقع شام.دست پخت مريم حرف نداره | |
|
| |
bahar sanati کاربر حرفه ای
تعداد پستها : 176 Join date : 2010-02-13
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 14/6/2010, 08:08 | |
| - f.moosavi wrote:
- جمعه رفتيم تولد ماري جون.از بچه هاي نرم افزار فقط فاطي.ش و سميه بودن.ولي خيلي خوش گذشت.
خانومايي كه نيومدين،چقد خوندين؟درسته يه روز درس نخوندم،اما اين چند روز باقيمونده رو با انرژي ميخونم.جاتون خيلي خالي بود،مخصوصا موقع شام.دست پخت مريم حرف نداره ماری جون یه تکون ....نامرد چرا دل مارا میسوزانی ها؟ عمرا من نبودم بت خوش نگذشته درس نخوندم که فامیلی جات خالی رفتیم باغ یکی از فامیلامون(50نفر بودیم) از صبح تا شب خیلی خوش گذشت واسه این نیومدم(ناراحت میشدن اگه نمیرفتم) درس کیلو چند؟؟؟ به اون خانم ....خونا بگو که حتی جواب تک و اس هم نمیدن با جرثقیل هم از پا درس پا نمیشن مریم آشپزیش خوبه؟من بش یاد دادم | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 16/6/2010, 15:30 | |
| ترم 1 كه بوديم هنوز نمرات رو تو سايت نمي زدن.عذاب اليمي بود هر روز صبح با استرس بلند مي شديم بدو بدو به سمت دانشگاه در و ديوار كل دانشگاه از كنار سلف خواهران گرفته تا برد امور مالي و برد پشت كنار آموزش و طبقه هاي بالا مي گشتيم تا بلكن نمره رياضي 1 يا فيزيك 1 پيدا كنيم... اين همه آمد و شد آخرشم هيچ كدوم پاس نشد | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 24/6/2010, 04:59 | |
| ديشب خواستم با دوستم چت كنم زدم رو آي ديش نوشتم: چيطيري ؟ مي بينم جواب نمي ده بعد چند لحظه فهميدم چي سوتي عظمايي دادم حواسم نبود اشتياهي بجاي اينكه براي رفيقم بفرستم براي مهندس اخلاقي فرستادم. بعد از كلي احساس و ابراز شرمندگي [img] [You must be registered and logged in to see this link.] صبح ايميل اومده بود: سلام، شب بخیر. خواهش می کنم، پای اینترنت نبودم. | |
|
| |
محمد اخلاقی مديركل سايت
تعداد پستها : 616 Join date : 2010-01-04 Age : 36 آدرس پستي : mohammadakhlaghi66@gmail.com
| |
| |
n.y كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 351 Join date : 2009-12-24 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 24/6/2010, 09:10 | |
| و امروز این قسمت از دفترچه ی خاطرات تکمیل شد... | |
|
| |
mahdi aziz كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 313 Join date : 2009-12-30 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 24/6/2010, 16:12 | |
| | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 24/6/2010, 16:33 | |
| | |
|
| |
xx کاربر ممتاز
تعداد پستها : 66 Join date : 2010-06-05
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 25/6/2010, 05:16 | |
| | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 1/7/2010, 05:41 | |
| چقدر چسبيد الكترونيك..از 3 واحد درس فقط 1 جلسه رفتم سركلاس آخرشم نفر 6م كلاسم شدم .دنبال كاراي ثبتشم تو كتاب ركوردهاي گينس. | |
|
| |
xx کاربر ممتاز
تعداد پستها : 66 Join date : 2010-06-05
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 22/7/2010, 10:51 | |
| از شنبه ي هفته ي گذشته تونستم كارآموزي رو تو پالايشگاه گاز هاشمي نژاد سرخس شروع كنم .چهار روز اول وافعا سخت بود چون براي ما كلاس هاي HSE كه كلاس هاي ايمني محسوب مي شود راگذاشتن ودر امتحانشم قبول شدم جالب بدونين كه يك پيمانكار كه حتي بخواد يك روز وارد پاليشگاه وارد بشه بايد اين دروه رو بگذرونه خلاصه بعد از يك هفته دوندگي كارتهاي ما از تهران اومد و روز چهارشنبه تونستم وارد پاليشگاه بشم.شايد بهتون بگم محيطي به اين نظم و هماهنگي تو عمرم نديده بودم در پاليشگاه با مهندس هاي محتلفي آشنا شديم كه از بهترين دانشگاهاي ايران فارغ التحصيل شده بودند و واقعا بار علمي بالايي داشتند و هركدام يك استاد به تمام معنا بودند. متاسفانه حراست از ورودگوشي همراه جلوگيري مي كردند و در صورت اينكه كسي با خود موبايل مي آورد بدون هيچ عذري اونو تو حراست بازداشت مي كردند و به اطلاعات مشهد مي فرستادن.وگرنه مي خواستم عكس هايي بگيرم شايد واقعا براي شما جالب باشد. جالبه بدونيد كه من تنها كسي بودم كه مدرك كامپيوتر داشتم بقيه اكثرا برق و مكانيك و مهندسي شيمي بودند و مجموعا 80 نفر بوديم كه روز چهارشنبه تقسيم بندي انجام شد و بين شيفت ها تقسيم شديم خوشبختانه من در قسمت اداري و شيفت روزكار رفتم(بعضي ها 4 روز كار و 4روز استراحت و از اين چار روز 2 روز شب كار بودند با توجه به مدركشون).
بعد از اين كه تقسيم بندي انجام شد و بعد از خوردن نهار بلافاصله به وسيله تلفن هايي كه در پاليشگاه بود با دادشم كه رياست نيروگاه رو بر عهده داره تماس گرفتم و ايشون جاي من اومد بعد از تاييد دستگاه شناسايي اثر انگشت تونستم وارد حوزه ي مديريت بشم البته اين قسمت من نبود ولي مي خواستم اون جا رو ببينم . ابتدا وارد يك سالن شديم كه دفتر مسئولان واحد ها مثل(واحد آب وبخار واحد تصفيه گاز واحد بازيافت گوگرد و واحد نيروگاه )بعد از اون وارد اتاق شديم ومن يكم استراحت كردم و با خودم مي گفتم عجب كار راحتي چقدر با حاله . تا اين كه با بيسيم به دادشم اطلاع دادند كه بياد داخل واحد و اون رفت و من تنها بودم و تو اين مدت از دستگاههايي به نام STATION كه اينترنت 8M ارائه مي داد كار كردم و بعد از اين كه حوصلم سر رفت حس كنجكاويم گل كرد و سالن را مستقيما جلو رفتم و به يك سالن بزرگ بر خوردم وقتي تابلوي بزرگ بالاي اونو خوندم فهميدم كه اتاق كنترل مركزي پاليشگاه است بلافاصله وارد شدم به يك سالن بزرگي وارد شدم كه كامپيوتر هاي پيشرفته در دور تا دور اون نصب بود و انواع دستگاه كه من تو خواب اونها رو نديده بودم برخورد كردم.
بعد از اون با كارمندان اونچا كه مشغول خوردن نهار بودند مواجه شدم(كه اكثرا همكار هايي قديم دادشم بودند و در 15 سال سابقه اون چند سالي هم تو اتاق كنترل فعاليت كرده بود به همين دليل همه اونو مي شناختن ).كارمندان اين قست حق ترك اتاق كنترل را نداشتن و نهار براي اونه مي آوردند و نماز رو همون جا مي خوندند.
بعد از كمي ماندن در اونجا آدرس دقيق سوله هاي نيرو گاه رو گرفتم و شروع به حركت كردم و بالاخره خودم رو به اون سوله رسوندم در اونجا با توربين هايي مواجه شدم كه اندازه ي آن اندازه ي هواپيما بود و صدايي داشت كه زمين مي لرزيد اونقدر ترسيده بودم كه مي خواستم گريه كنم و فكر مي كردم الان همه جا منفجر مي شه.
در اونجا با چند كارگر مواجه شدم و از اونها جوياي دادشم شدم و اونها گفتن كه تو اتاق كنترل نيروگاه است كه جدا از اتاق كنترل مركزي پالايشگاه است خلاصه از اون سوله خارج شدم و به سوله مجاور وارد شدم كه خيلي بزرگ بود و انواع تجهيزات وجود داشت وسط اون سوله يك راه پله بود كه وارد اتاق كنترل نيروگاه مي شد وقتي رفتم بالاخره دادشم رو پيدا كردم اونقدر خوشحال شده بودم كه حد نداشت .... خلاصه بعد از مدتي ماندن در اونجا دوباره به اتاق دادشم برگشتيم و تو راه فكر مي كردم واقعا كار در اينجا چقدر سخت و حساس است و كوچكترين اشتباه موجب حادثه بزرگ خواهد شد اينها رو با افرادي كه تو شهر پشت ميز فعاليت مي كنن مقايسه مي كردم .
از اين كه سر شما رو به درد آوردم عذر مي خوام به هر حال اين تجربه فوق العاده ي برام بود و از روز شنبه هم وارد مركز فناوري اطلاعات اونجا مي شم تا عملا كارآموزي در قسمت تخصصي خودم رو شروع كنم.
| |
|
| |
mahdi aziz كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 313 Join date : 2009-12-30 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 22/7/2010, 12:33 | |
| مرد حسابی اینم کارآموزی که رفتی کارآموزی کار ما بود تو گروه کامپیوتر خیام! | |
|
| |
محمد اخلاقی مديركل سايت
تعداد پستها : 616 Join date : 2010-01-04 Age : 36 آدرس پستي : mohammadakhlaghi66@gmail.com
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 22/7/2010, 15:53 | |
| واقعا جالب بود جواد جان، از ادامه ی کار آموزیت هم برامون بنویس. اون دوستانی که با پاچه خواری اساتید کار آموزی رو گذروندن خجالت بکشن | |
|
| |
mahdi aziz كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 313 Join date : 2009-12-30 Age : 36
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 22/7/2010, 16:26 | |
| - محمد اخلاقی wrote:
- واقعا جالب بود جواد جان، از ادامه ی کار آموزیت هم برامون بنویس. اون دوستانی که با پاچه خواری اساتید کار آموزی رو گذروندن خجالت بکشن
از بعضی ها که بهتره که با پاچه خواری یا ... کردن، یه سمت آبدارچی بهشون تو یه شرکت درپیت بدن! | |
|
| |
N.SH.H كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 308 Join date : 2010-01-17
| Subject: Re: خاطرات دانشگاه 22/7/2010, 16:30 | |
| منم نیروگاه سیکل ترکیبی شریعتی قبولم کرده بود اونم تو جاده سرخسه ولی بی خیالش شدم چون دور بود.فنی حرفه ای مرکز ارم رفتم یه دودره بازیه که بیا ببین من اونجا نباشم نمی دونم اینا چه کار می کنن. امروز ساعت 11 اوج شلوغی اومدن می گن مسابقه پینگ پنگ برای کارمندان داره برگزار می شه همه کارشونو ول کردن رفتن مسابقه رو ببینن....طناب کشی خواهران وقت نمازم که ارباب رجوع بدبخت منتظر تا آقایون دعای فرجشونو بخونن | |
|
| |
n.y كاربر خيلي فعال
تعداد پستها : 351 Join date : 2009-12-24 Age : 36
| |
| |
| خاطرات دانشگاه | |
|